حیوانات که چیزی نمی‌فهمند. چرا باید مراقب باشیم به آنها آزاری نرسانیم؟
حیوانات به‌اندازۀ انسان‌ها باهوش نیستند ولی در درد و رنج کشیدن با ما برابرند. یک ماهی همانقدر از فرو رفتن قلاب در لب خود درد می‌کشد که یک انسان ممکن است از فرو رفتن یک قلاب بزرگ در لبش درد بکشد. اگر فکر می‌کنید یک گوسفند در موقع بریده شدن سر کمتر از یک انسان درد می‌کشد، دفعۀ بعد هنگامی که می‌خواهید "خوراک زبان" درست کنید به جای دندان های گوسفند روی آن توجه کنید. یک سگ اسیر در قفس یک آزمایشگاه همانقدر از اسارت زجر می‌کشد که ما از زندانی شدن در یک اتاق 2 متر در 2 متر. یک گاو هنگام ورود به کشتارگاه همانقدر می‌ترسد که اگر قرار باشد سر ما را ببرند. تمام اینها نه تنها از روی مشاهدات بلکه با تحقیقات روانشناسی دقیق مشخص و ثابت شده‌اند.
تحقیقات بسیار زیاد در زمینۀ پستانداران نشان داده‌اند که الگوهای درد و ترس در تمام پستانداران دقیقاً مشابه انسان است و اگر چه تحقیقات کمتری در زمینۀ پرندگان و ماهی‌ها انجام شده است، بسیاری از متخصصان رفتارشناسی حیوانات با قاطعیت می‌گویند که الگوهای درد و ترس در پرندگان و ماهی‌ها نیز مشابه انسان‌هاست.
نشانه‌های ترس، لذت، خوشی یا افسردگی در حیوانات آنقدر واضح است که لازم نیست کسی متخصص رفتارشناسی حیوانات باشد تا به آنها پی ببرد. هر کس از در دوستی با حیوانات در آمده باشد و مدت زمانی را با آنها گذرانده باشد به خوبی می‌داند که آنها بسیار بسیار باهوش‌تر و باشعورتر از چیزی هستند که برخی از مردم تصور می‌کنند. آنها سرشار از احساسات، شادی‌ها، غم‌ها و نگرانی‌ها هستند. آنها نیز مانند ما به محبت و توجه نیازدارند، آنها هم از جدا شدن از فرزندان یا دوستان خود واهمه دارند. آنها هم مثل ما غمگین می‌شوند. آنها هم از خشونت می‌ترسند. آنها هم مثل ما می‌خواهند زندگی کنند.

ما اشرف مخلوقات هستیم. چرا نگران بقیه باشیم؟
برخی از مردم مرتب به برتری انسان نسبت به حیوانات دیگر اشاره می‌کنند و این را توجیهی برای این همه ظلم به حیوانات می‌دانند. هنری بستون نویسنده و فیلسوف طبیعت‌گرا می‌گوید:
"ما به شناختی متفاوت، خردمندانه‌تر و شاید عرفانی‌تر از حیوانات احتیاج داریم. دور از طبیعت جهانی و در حال زندگی با اختراعات پیچیده، انسان متمدن، موجودات را از پشت عینک دانش خود بررسی می‌کند و در نتیجه، یک پر را درشت شده و کل تصویر را کج و معوج می‌بیند. ما به خاطر نقص آنها (حیوانات) بر آنها فرمانروایی می‌کنیم، به خاطر سرنوشت غم‌انگیزشان، چرا که بسیار پست‌تر از ما آفریده شده‌ا‌ند و اینجاست که ما سخت در اشتباهیم چرا که قرار نیست حیوانات توسط انسان سنجیده شوند. در دنیایی قدیمی‌تر و کامل‌تر از دنیای ما، آنها کامل و بی‌نقص بودند، مجهز به حواس اضافه‌ا‌ی که ما از دست داده‌ا‌یم و یا هرگز نداشته‌ا‌یم، در حال زندگی با صداهایی که ما هرگز نخواهیم شنید. آنها برادران ما هستند نه زیردستان ما، آنها اقوام دیگر هستند که توسط ما در دام زندگی و زمان اسیر شده‌ا‌ند، زندانی‌های فخر و رنج زمین (منظور انسان است)."
در واقع، از نظر حواس و برخی قابلیت‌ها بسیاری از حیوانات بسیار پیشرفته‌تر از ما انسان‌ها هستند.
اگر منظور ما از "اشرف مخلوقات" بودن هوش برتر ماست، با این حساب یک جانی روانی که با کمال هوش و ظرافت 40 نفر را می‌کشد هم اشرف انسان‌هاست!!!!
در حقیقت، نقطۀ برتری انسان نسبت به حیوانات دیگر معنویت اوست، معنویتی که قاعدتاً باید باعث شود هر کدام از ما از ایجاد درد و رنج برای انسان‌ها و موجودات دیگر به شدت پرهیز کنیم، معنویتی که باید ما را به موجوداتی آباد کننده تبدیل کند نه به موجوداتی مخرّب، معنویتی که باید ما را از هر خونریزی و کشتار که از سر دفاع از خود نباشد باز دارد، معنویتی که باید باعث شود ما نسبت به سرنوشت انسان‌ها و تمام موجودات دیگر احساس مسئولیت کنیم. اگر این معنویت در ما وجود ندارد چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که اشرف همۀ موجودات هستیم؟

در طبیعت هم ممکن است حیوانی رنج بکشد. چرا فقط زجری را که توسط انسان‌ها بر حیوانات تحمیل می‌شود در نظر بگیریم؟
بله در طبیعت هم ممکن است یک حیوان رنج بکشد و بمیرد ولی آیا همین قضیه در مورد انسان‌ها هم صادق نیست؟ هر کس ممکن است بر اثر تصادف، سوانح، فجایع طبیعی و غیره دچار بدترین نوع رنج شود و یا به بدترین وضع بمیرد ولی آیا یک جانی که کسی را در جایی زندانی کرده است یا کسی را شکنجه کرده است یا کسی را کشته است می‌تواند بگوید "اگر من این کار را نمی‌کردم، باز هم ممکن بود این شخص به دلایل دیگر دچار این رنج شود؟"
علاوه بر این، درد و رنجی که به واسطۀ قوانین طبیعت بر حیوانات وارد می‌شود، هرگز نمی‌تواند با درد و رنجی که توسط انسان‌ها بر آنها وارد می‌شود، هم ترازی کند. کدام درد و رنج می‌تواند با درد و رنجی که ما هر روز و هر لحظه به میلیون‌ها حیوان پرورشگاهی، آزمایشگاهی و حتی خانگی وارد می‌کنیم برابری کند؟ طبیعت لزوماً عادل نیست ولی شکنجه گر هم نیست. شکنجه گری خصلتی است که تنها در نوع بشر وجود دارد و بس.

به هر حال حیوانات انسان نیستند.
وقتی از حقوق حیوانات صحبت می‌کنیم، منظور به هیچ عنوان حقوق مساوی یا حتی مشابه با انسان‌ها نیست. دادن حقوق مشابه حقوق انسانی به حیوانات نه ممکن است، نه لازم است و نه به نفع حیوانات. ساختار فکری و اجتماعی حیوانات بسیار ساده‌تر از انسان‌هاست. حیوانات نه به الگوهای پیشرفتۀ اجتماعی و سیاسی نیاز دارند، نه به سواد و تحصیل، نه به تکنولوژی. همۀ آنها به آزادی، نور خورشید، فضای کافی و مناسب برای نشان دادن رفتارهای طبیعی خود، غذای طبیعی و همراهی با هم‌نوعان خود نیاز دارند. ما تنها یک وظیفه داریم: از زیر پا گذاشتن حقوق طبیعی حیوانات خودداری کنیم.

من حیوانات را دوست ندارم. چرا باید از حقوق آنها دفاع کنم؟
شرط لازم برای احترام به حقوق حیوانات علاقه به آنها نیست. آیا ما تمام افرادی را که با آنها در ارتباط هستیم دوست داریم؟ نه! ولی با این حال به حقوق انسانی آنها احترام می‌گذاریم. این قسمتی از انسانیت ماست. من سوسک‌ها را دوست ندارم ولی اگر ببینم کسی بال‌های یک سوسک زنده را می‌کند یا به هر ترتیب دیگر او را شکنجه می‌کند، جلویش را می‌گیرم.
علاقه و احترام به حیوانات از بسیاری جهات مانند علاقه و احترام به کودکان است. کسی که به کودکان عشق می‌ورزد، از زندگی خود لذت بیشتری می‌برد ولی لازم نیست همه عاشق کودکان باشند تا در مقابل ظلم به آنها اعتراض کنند. بیشتر مردم حتی اگر علاقه ای به  کودکان و دنیای آنها نداشته باشند همچنان خود را موظف به رعایت حقوق آنها می‌دانند و در برابر موارد کودک‌آزاری یا خشونت در مقابل آنها در برابر خاطیان می‌ایستند. تنها دو دسته از مردم از این قاعده مستثنی هستند: کسانی که از سلامت روحی و روانی محروم هستند و مردم بی‌مسئولیت که به نظر من، باز هم جزء دستۀ اول محسوب می‌شوند.

امروز باید گوسفند یا گربه ای را نکشیم، لابد فردا باید پشه‌ای را که دارد خونمان را می‌مکد ناز کنیم!
چیزی که در حال حاضر در رابطۀ میان انسان و حیوان وجود دارد یک بینهایت است: یک بینهایت منفی و سیاه که با نکشتن یک پشه که دارد خون ما را می‌خورد چندین سال نوری فاصله دارد. آیا ما نمی‌توانیم به چیزی بینابین این دو فکر کنیم؟ هر کس حق دارد برای دفاع از خود حشره، حیوان یا حتی  انسانی را بکشد. احتمالاً ما روزانه حشرات بی‌گناه زیادی را نیز له می‌کنیم یا ممکن است بر اثر تصادف یا هر چیز دیگر باعث مرگ انسان یا حیوان بی‌گناهی  شویم ولی قتل و آزار موجودات بی‌آزار از روی عمد با هیچ یک از قوانین اخلاقی سازگاری ندارد.
برخی کارها در هر شرایطی زشت، غیر اخلاقی و نکوهیده هستند مثلاً کشتن یا آزار یک حیوان برای سرگرمی در تمام زمان‌ها، مکان‌ها و شرایط زشت و نکوهیده است در حالی که کشتن یک حیوان از زور گرسنگی و ناچاری غیر اخلاقی محسوب نمی‌شود ولی اگر همین حیوان در شرایطی کشته شود که انتخاب دیگری برای ادامۀ زندگی وجود دارد این کشتن با اخلاق سازگاری ندارد چنانکه سیزرو از قول حیوانات می‌گوید:
" من از تو انتظار ندارم وقتی در مضیقه هستی به من رحم کنی بلکه تنها زمانی که در تو تمایلات ظالمانه هست. مرا بکش تا بخوری ولی مرا نکش تنها برای آنکه بهتر بخوری!"
لئو تولستوی در جواب به کسانی که می پرسند  این مرز تا کجا ادامه دارد چنین می‌گوید:
"اگر نمی‌توانی انسانی را بکشی- خوب است، اگر نمی‌توانی گاو یا پرنده‌ا‌ی را بکشی بهتر است، اگر نمی‌توانی هیچ ماهی یا حشره‌ا‌ی را بکشی بهتر است. سعی کن تا جایی که می‌توانی پیش بروی. به این مسئله فکر نکن چه چیز ممکن و چه چیز ناممکن است. تو هر آنچه در توان داری انجام بده، همه چیز به این نکته بر می‌گردد."

کسانی که از حقوق حیوانات دفاع می‌کنند زیادی احساساتی نیستند؟
هنری سالت در این باره می‌گوید:
"
قبل از هر چیز، باید با حس تمسخر نسبت به دفاع از حقوق حیوانات که "احساساتی بودن" فرض می‌شود مقابله کرد و آن را دور ریخت. ترس از این اتهام مضحک نهضت انسانیت را از بسیاری از کارکنان که در غیر این صورت، هم‌یاری می‌کردند محروم می‌کند و تا حدودی مسئول لحن بی‌دلیل محجوب و پوزش‌آمیزی است که در بین بشردوستان جا افتاده است. ما باید با این تمسخر روبرو شویم و بدون کمترین شبهه آن را به کسانی برگردانیم که به راستی شایستۀ آن هستند. این تمسخر باید به "آدم‌های پست" و "فروشندگان بوالهوس" برگردد- به احمق‌هایی که برای تحمیل رنج بر حیوانات دلیلی قانع کننده‌تر از این ندارند که بگویند "برای خود حیوانات بهتر است" - به گوشت‌خوارانی که زیر این عقیدۀ زاهدانه تقّلا می‌کنند که حیوانات به عنوان غذا برای ما "فرستاده" شده‌اند- به زنان احمقی که فکر می‌کنند جنازۀ یک پرنده زینتی شایسته برای کلاه است- به ورزشکاران کندذهنی که فکر می‌کنند جذابیت مسابقات انگلیسی در تمرین شکار روباه است- و دانشمندان نیمه‌روشنی که نمی‌دانند آزمایش روی حیوانات پی‌آمدهای اخلاقی و معنوی دارد که کمتر از پی‌آمدهای جسمی نیستند."

 

 

در زمانی که حقوق انسان‌ها در بیشتر جاهای دنیا زیر پا گذاشته می‌شود، چرا باید نگران حقوق حیوانات باشیم؟
حقوق بشر و حقوق حیوانات نه تنها دو بحث مجزا نیستند، بلکه مکّمل و مشوّق یکدیگر هستند. هنری اس سالت نویسنده، بشر دوست، اصلاح‌طلب و فعال حقوق حیوانات در این باره می‌گوید:
"رهایی انسان از خشونت و بی عدالتی، آزادی حیوانات را به همراه خواهد آورد. هر دو اصلاح به طور جدایی‌ناپذیری به هم متصل هستند و هیچ کدام به تنهایی به تحقق کامل نمی‌رسد."
حقوق بشر و حقوق حیوانات آنچنان به هم مربوط هستند که محبوب‌ترین و سرشناس‌ترین فیلسوفان و فعالان صلح  طرفداران بی‌شائبۀ حقوق حیوانات بوده‌اند. آلبرت شوایتسر، پزشک و فیلسوف، متخصص الهیات و برندۀ جایزۀ صلح نوبل می‌گوید:
"تا زمانی که بشر دایرۀ محبت خود را به همۀ موجودات زنده گسترش ندهد، به صلح دست نخواهد یافت."
لئو تولستوی انسان‌شناس، فیلسوف و نویسندۀ روسی در این باره می‌گوید:
"از حیوان‌کشی تا آدم‌کشی و از حیوان‌آزاری تا انسان‌آزاری تنها یک قدم فاصله است."
و همچنین:
"تا زمانی که کشتارگاه‌ها وجود دارند، میدان‌های جنگ وجود خواهند داشت."
این وظیفۀ انسانی ماست که بدون قائل شدن تبعیض از اعمال خشونت و ظلم در برابر هر موجود زنده جلوگیری کنیم. اگر بی‌عدالتی و ظلم در برابر حیوانات را جایز بدانیم، این بی‌عدالتی خیلی سریع در بقیۀ ابعاد جامعه ریشه می‌دواند. عدالت تنها در صورت فراگیر بودن پایدار خواهد ماند.

 

اگر بخواهم از حیوانات حمایت کنم مورد مسخره قرار می‌گیرم.
آلبرت شوایتسر (Albert Schweitzer) پزشک و فیلسوف آلمانی، متخصص الهیات و برندۀ جایزۀ صلح نوبل در این باره می‌گوید:
"این تقدیر هر حقیقت است که وقتی برای اولین بار عنوان می‌شود، مورد تمسخر قرار گیرد. زمانی تصور اینکه سیاهان واقعاً انسان هستند و باید مانند انسان با آنها برخورد شود، احمقانه به نظر می‌رسید. آنچه زمانی احمقانه به نظر می‌رسید، امروز یک حقیقت بدیهی است. امروز تقاضای احترام مساوی برای تمام اشکال زندگی به عنوان لازمۀ جدی اخلاق منطق‌گرا اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد ولی زمانی فرا خواهد رسید که مردم شگفت‌زده خواهند شد که در زمان‌های بسیار دور انسان‌هایی وجود داشتند که تشخیص دادند آزار بدون تفکر به زندگی، با اخلاق واقعی منافات دارد. اخلاقیات در کامل‌ترین حالت خود، مسئولیت نسبت به هر چیزی است که زندگی دارد."